دین من عشق است و عشق آیین من
عشق باشد عادتِ دیرین من
از ازل من عاشق و شوریده ام
زآنکه زیبایی او را دیده ام
من ز عشقِ ذاتِ او پیدا شدم
هم به عشقِ قامتش شیدا شدم
ادامه مطلب: حضرت عشق - مثنوی اضافه کردن دیدگاه جدید
- توضیحات
- دسته: غزل
- بازدید: 1100
باز دلم شور تو را می زند...
این چه نوایی است، چرا می زند؟
تار شدم در غم تو، گوش کن!
باز مرا باد صدا می زند
- توضیحات
- دسته: غزل
- بازدید: 760
در امتداد نگاهت چه لحظه های غریبی است
در انحنای صدایت چه نشئه های عجیبی است
به دودخانه ی چشمت گذشت هستی انسان
خمارخانه ی روحت چه دام مرغ فریبی است
- توضیحات
- دسته: غزل
- بازدید: 869
بهتر از پیر مغان و خاندان پاک او
من در این عالم نمی دانم، تو می دانی، بگو!
از کَرَم دریایِ جود و در محبّت، آفتاب
در وفاداری و رحمت، مظهرِ الطافِ هو
- توضیحات
- دسته: غزل
- بازدید: 732
دور برو! دور برو! دورتر!
تا که بخوانم ز تو پر شورتر
دیر بیا! دیر بیا! دیرتر!
تا دل تارم بزند شورتر
- توضیحات
- دسته: غزل
- بازدید: 1850