دربارۀ ابوبکر سلّه باف، در تذکره­ ها و کتب رجال اطّلاعات زیادی وجود ندارد. تنها نقطۀ روشن در زندگی او آن است که «با هفتاد و یا هفتاد و دو بابا که در دوران نوجوانی شمس، در تبریز بوده ­اند معاصر بوده است، ولی نام او در میان آنان ثبت نشده است. چنین می­ نماید که پیر سلّه باف دارای خانقاهی جدا و مشربی مستقل بوده است».[1]

اوّلین کسی که از ابوبکر سلّه­ باف به عنوان پیر شمس یاد کرده فریدون سپهسالار است و در این مورد این­گونه آورده است: «در شهر تبریز مرید شیخ ابوبکر تبریزی زنبیل باف بود».[2]

افلاکی نیز در مناقب به این موضوع اشاره کرده است: «و گویند [مولانا شمس­ الدّین] در اوّل حال مریدِ شیخ ابوبکرِ تبریزی سلّه باف شده بود، رَحمَةُ­الله عَلَیه».[3] خودِ شمس نیز بارها از شیخ ابوبکر به عنوان پیر خود یاد کرده، البتّه صفت سلّه باف را برای او ذکر نکرده است، امّا با توجه به روایات افلاکی و سپهسالار مشخص می­ شود که منظورِ شمس از «شیخ بوبکر» در مقالات، همان شیخ ابوبکر سلّه­ باف تبریزی بوده است.[4]

شمس با احترام فراوان از شیخ ابوبکر سلّه­ باف یاد کرده است. بنا به توصیفِ شمس، شیخ ابوبکر دارای مناعت طبع در حدّ اعلی بوده، به طوری که به قدرتمندان ظاهر از امیر یا وزیر و... اعتنایی نمی­ نموده است، او همچنین به آداب و رسوم خاص تصوّف در آن روزگار پایبند نبوده؛ به طوری که حتّی رسم خرقه دادن نیز نداشته است،[5] در حالی که خرقه دادن به مریدان پس از تشرّف به فقر از معمول­ ترین آداب صوفیّه و مشایخ آنان بوده و سند خرقه، به عنوان شناسنامة یک صوفی تلقّی می­ شده که از آن طریق، سلسلة مشایخ او مشخص می­ گردیده است.

به اعتقاد شمس، شیخ ابوبکر سلّه باف به حدّ مستی از خدا رسیده بود و دارای درک والایی بود که اگر کسی چون مولانا، برای او وعظ می­ کرد، چنان به عمق آن پی می­ برد که طاقت شنیدن نداشت.

(برگرفته شده از کتاب: شمس عارفان، نوشته سرکار خانم دکتر فاطمه محمدی  عسکرآبادی)

[1] . محمّدعلی موحّد، شمس تبریزی ، ص 60.

[2] . فریدون بن احمد سپهسالار، زندگینامة مولانا جلال­ الدین مولوی، ص 176.

[3] . شمس­ الدین احمد افلاکی، مناقب­ العارفین، ج2، ص 615.

[4] . محمّدعلی موحّد، شمس تبریزی، ص 41.

[5] . ­مقالات شمس، ج2، ص 158.

نوشتن دیدگاه