بهاء ولد (سلطان­ العلماء)

محمّد بن حسین بن احمد خطیبی بلخی بکری،[1] مشهور به بهاءالدّین ولد یا بهاءولد، خطیب بزرگ بلخ و واعظ و مدرّس پرآوازة آن شهر[2] در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم بود. تولّد او را برخی به سال 543 هـ .ق[3] و بعضی 545 هـ .ق[4] در بلخ ذکر کرده ­اند. بهاءولد پدر جلال­ الدّین محمّد مولوی است و افلاکی او را از سوی مادر، نوۀ علاءالدّین محمّد خوارزمشاه دانسته است،[5] امّا محقّقان این نظر را با توجّه به منابع تاریخی مقرون به صحت نمی ­دانند.[6] برخی نیز او را از اعقاب ابوبکر دانسته­ اند.[7]

بعضی بهاءولد را از خلفای نجم­ الدّین کبری ذکر کرده­ اند[8] و بعضی دیگر معتقدند که وی از نظر روحانی، به مکتب احمد غزّالی وابسته بوده است.[9] وی قبل از حملۀ مغولان به بلخ آنجا را ترک کرد. دربارۀ دلیل مهاجرت او موارد چندی بیان شده، که از آن جمله حسادت های فخر رازی، آزار مردم بلخ، و ترس بهاءولد از حملۀ مغولان بوده است.

بهاءولد پس از ترک بلخ به بغداد رفته و از آنجا رهسپار مکّه شد. سپس «از طریق ملطیه به ارزنجان رفت و چند سال در آقشهر نزدیک ارزنجان به وعظ و تدریس پرداخت. از آنجا به لارنده رفت و هفت سال هم در آنجا ماند و در همین شهر بود که مادر جلال ­الدّین، مؤمنه خاتون وفات یافت».[10] سپس، بهاءولد به دعوت علاءالدّین کیقباد، پادشاه سلجوقی روم(۶۳۴-۶۱۶ هـ.ق) به قونیه نقل مکان کرد و پس از دو سال اقامت در قونیه، در 18 ربیع ­الثانی 628 هـ.ق در همان شهر، درگذشت.[11]

تنها اثر مکتوبِ به جا مانده از بهاءولد، «معارف بهاءولد» است. این کتاب «صورت مجالس و مواعظ بهاءولد می­ باشد که به اغلبِ احتمال خود او آن­ها را مرتّب ساخته و به رشتۀ تحریر درآورده»[12] است.

(برگرفته شده از کتاب: شمس عارفان، نوشته سرکار خانم دکتر فاطمه محمدی  عسکرآبادی)

[1] . شمس­ الدین احمد افلاکی، مناقب­ العارفین، ج1، ص 7.

[2] . عبدالحسین زرّین کوب، پلّه پلّه تا ملاقات خدا، ص 16.

[3] . پروانه محمّدی، «بهاءالدین ولد»، مندرج در دایرة­المعارف بزرگ اسلامی، ج13، ص 75.

[4] . فریتس مایر، بهاءولد (والد مولانا جلال ­الدّین رومی)، ص 33.

[5] . شمس ­الدین احمد افلاکی، مناقب­ العارفین، ج1، صص 7.9.

[6] . بدیع الزمان فروزانفر، مولانا جلال ­الدین محمّد مولوی، ص 31.

[7] . شمس ­الدین احمد افلاکی، مناقب­ العارفین، ج1، ص 8 و عبدالرّحمان جامی، نفحات­ الانس، ص 459.

[8] . عبدالرّحمان جامی، نفحات­ الانس، ص 459.

[9] . عبدالرفیع حقیقت، مولانا از بلخ تا قونیه، ص 32.

[10] . عبدالحسین زرّین کوب، جستجو در تصوّف ایران، ص 282.

[11] . همان، ص 283.

[12] . بدیع­ الزمان فروزانفر، مولانا جلال ­الدین محمّد مولوی، ص 65.

نوشتن دیدگاه