ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی از شاعران و عارفان بزرگ ایران در قرن پنجم و اوایل قرن ششم است. در مورد سال تولّد او میان محقّقان اختلاف نظر وجود دارد، برخی تولّد او را در سال 437 هـ .ق می دانند[1]و بعضی دیگر آن را در 467 هـ .ق ذکر کرده اند.[2] گروهی هم معتقدند که سال تولّد وی دقیقاً مشخص نیست و آن را بین سالهای 480 تا 484 هـ .ق احتمال داده اند.[3]
سنایی در ابتدا مداح غزنویان بود، اما بر اثر تحوّل روحی که برای او پیش آمد، از دربار فاصله گرفت و به زهد و عرفان روی آورد.[4] البتّه این بدان معنا نیست که زندگی وی را به دو دورة کاملاً مجزّا(قبل و بعد از تحوّل روحی) تقسیم بندی کنیم، چون او پس از آن تحوّل روحی نیز همچنان مدح و هجوهایی داشته و تا پایان عمر، بین دو حالت شعر گویی عارفانه زاهدانه و مدحی در نوسان بوده است. [5] به این ترتیب، می توان گفت که «وی شاعری را با صوفیگری جمع داشت، هم صوفی عارف ماند و هم مدیحه سرای هزل پرداز».[6]
ممکن است که این دوگانگی از جانب حکیم نامداری چون سنایی عجیب به نظر برسد، امّا با توجه به اوضاع روزگار وی، به نظر میرسد که این شیوه«حربهای بوده است که او گهگاه برای دفاع از حیثیّت و موجودیّت خویش، در شهری که حاسدان و مخالفان، دایم، جهت آزار او بهانه جویی می کرده اند لازم داشته است».[7]
سنایی، نخستین کسی است که«افکار تصوّف و اصطلاحات عرفانی و گفتار مشایخ را با ذوقیات شعری آمیخته و در قالب نظم»درآورده است.[8] قصاید او از جهات مختلف با اشعار سایر قصیده سرایان آن روزگار متفاوت است؛ چون از یک سو، نمونة برجستة نقد اجتماعی و اخلاقی هستند و از سوی دیگر، حاوی تجربه های زاهدانه و بخش عظیمی از اندیشه های عرفانی اند که باعث شده، حال و هوای تازه ای وارد ساختار سنّتی شعر قرن پنجم گردد.[9]
از سنایی آثاری به نثر و نظم باقی مانده که از جملة آنها می توان به دیوان اشعار و منظومه های حدیقة الحقیقه، سیرالعباد الی المعاد و کارنامۀ بلخ اشاره کرد.
تنها اثر منثور سنایی، «مکاتیب» است که در اصل، نامه های اوست. چهار منظومه هم به نامهای «عقلنامه»، «عشقنامه»، «طریق التّحقیق» و «سنایی آباد» از جملۀ آثار منسوب به او هستند که در این میان برخی از محقّقان عقلنامه و طریق التّحقیق را بدون شک از آثار مسلّم سنایی به شمار آورده[10] و برخی دیگر نیز تمام آنها را منسوب به سنایی می دانند و معتقدند که این آثار به غلط به او نسبت داده شده اند، و سبک سخن و اسلوبِ شعر آنها، شباهتی به کلام سنایی ندارد.[11]
در مورد سال وفات سنایی نیز اختلاف نظر فراوان است، برخی آن را به سال 535 یا 545 هجری قمری دانسته اند.[12] بعضی دیگر آن را سال 529 هـ .ق ذکر کرده اند.[13] دسته ای دیگر از محققان نیز سال 525 هـ .ق را صحیح می دانند.[14] و عدّه ای نیز وفات او را به سال 535 هـ .ق در غزنین ذکر کرده اند.[15]
(برگرفته شده از کتاب: شمس عارفان، نوشته سرکار خانم دکتر فاطمه محمدی عسکرآبادی)
[1] . محمّدتقی مدرس رضوی، مقدمه دیوان سنایی، ص سی و چهار.
[2] . محمّدرضا شفیعی کدکنی، تازیانه های سلوک(نقد و تحلیل چند قصیده از حکیم سنایی)، ص14.
[3] . د. بروین، حکیم اقلیم عشق، ص95.
[4] . ر.ک: دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء، ص96.
[5] . محمّدرضا شفیعی کدکنی، تازیانه های سلوک، ص15.
[6] . عبدالحسین زرّین کوب، جستجو در تصوّف ایران، ص241.
[7] . همان، ص241.
[8] . محمّدرضا شفیعی کدکنی، تازیانه های سلوک، ص16.
[9] . همان، ص16.
[10] . محمّدتقی مدرس رضوی، مقدمه دیوان سنایی، ص هشتاد و شش.
[11] . محمّدرضا شفیعی کدکنی، تازیانه های سلوک، صص18.19.
[12] . محمّدتقی مدرس رضوی، مقدمه مثنوی های حکیم سنایی به انضمام شرح سیر العباد الی المعاد، 1360، صص بیست و یک.بیست و چهار.
[13] . محمّدرضا شفیعی کدکنی، تازیانه های سلوک، ص14.
[14] . د.بروین، حکیم اقلیم عشق، صص82.83.
[15] . ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج1، ص410.