رابعه عدویه[1] از عارفان قرن دوم هجری است.[2] او دختر اسماعیل­ العدوی بوده، کنیه­ اش امّ ­الخیر است.[3] به گفتۀ عطّار، علّت نامگذاری او به «رابعه»، از آن جهت است که، او دختر چهارم خانواده بوده است.[4] رابعه در بصره متولّد شده، از دوران کودکی او اطّلاعی در دست نیست[5] غیر از آنچه عطّار دربارۀ او ذکر کرده است.[6]

براساس روایت عطّار، رابعه در خانواده­ای فقیر به دنیا آمد و پس از مرگ پدر و مادرش، در واقعۀ قحطی بصره، از خانواده جدا افتاد و خواجۀ ظالمی او را به خدمتکاری برد و به کارهای سخت و طاقت­ فرسا واداشت. اما براثر دیدن کرامتی از رابعه، او را آزاد کرد.[7]

برخی معتقدند که رابعه پس از آزادی، به دنیا متمایل گشت و به رامشگری پرداخت، اما پس از آن، توبه کرد، و از دنیا کناره گرفت.[8] مقام رابعه در زهد به جایی رسید که نزد عارفان و زاهدان بزرگ زمان، معتبر گشت تا جایی که سفیان ثوری «از او مسائل می ­پرسید ... و به موعظت و دعای وی رغبت می­ نمود».[9]

برخی محقّقان معتقدند که «تصوّف واقعی با ظهور رابعه شروع شده است»[10] و اهمیّت او را از آن جهت می­ دانند که «محبّت را اساس طریقت تصوّف قرار داده، ... که به [ورود] عشق در عرفان و تصوّف انجامید».[11]

دربارة سال وفات رابعه نیز اختلاف نظر بسیار است، برخی آن را به سال 135 هـ .ق[12] و بعضی با تردید، 135 یا 185 هـ .ق[13] در بیت ­المقدس دانسته ­اند.

(برگرفته شده از کتاب: شمس عارفان، نوشته سرکار خانم دکتر فاطمه محمدی  عسکرآبادی)

[1] . شهرت عدویه برای وی بدان دلیل است که او را منسوب به قبیلة بنی عدی بن کعب می ­دانند که عمر بن خطاب نیز از این قبیله بود.

[2] . عبدالرفیع حقیقت، تاریخ عرفان و عارفان ایرانی، ص 272.

[3] . عبدالحسین شهیدی صالحی، «رابعه عدویه»، مندرج در: دایرۀ المعارف تشیع، ج8، ص 79.

[4] . فریدالدین عطار نیشابوری، تذکرة الاولیاء، ص 73.

[5] . عبدالرّحمان بدوی، شهید عشق الهی رابعه عدویه، ص7.

[6] . فریدالدین عطار نیشابوری، تذکرة الاولیاء، صص 73-74.

[7] . همانجا.

[8] . عبدالرّحمان بدوی، شهید عشق الهی رابعه عدویه، ص 18.

[9] . عبدالرّحمان جامی، نفحات الانس، ص 615.

[10] . قاسم غنی، تاریخ تصوّف در اسلام، ج2، ص31.

[11] . سید ضیاءالدین سجادی، مقدمه­ ای بر مبنای عرفان و تصوّف،  ص 50.

[12] . عبدالرفیع حقیقت، تاریخ عرفان و عارفان ایرانی، ص 272.

[13] . عبدالحسین شهیدی صالحی، «رابعه عدویه»، ج8، ص 79.

نوشتن دیدگاه