فضل الله بن احمد بن ابراهیم معروف به ابوسعید ابوالخیر، روز یکشنبه اوّل محرّم سال 357هـ .ق در میهنه به دنیا آمد.[1]وی تحصیلات اوّلیه را در میهنه و نزد دو تن از علما به نام های ابوسعید و ابومحمّد عنازی آغاز کرد.[2] ابوسعید از همان دوران کودکی همراه پدرش در مجالس سماع صوفیان شرکت می­ کرد[3] و در همان دوران با ابوالقاسم بشر یاسین، عارف نامدار میهنه آشنا گردید و مورد عنایت او قرار گرفت.[4]

ابوسعید «پس از تحصیل مقدمات ادب عرب به سرخس رفت و نزد ابوعلی زاهر بن احمد فقیه، به تحصیل فقه و تفسیر و حدیث پرداخت.[5] او در سرخس، با لقمان سرخسی دیدار کرد و محضر پیر ابوالفضل سرخسی را که از تربیت یافتگان بونصر سرّاج بود، دریافت. پس از آن، به آمل نزد ابوالعبّاس قصّاب رفت و از او خرقه گرفت. یک­بار دیگر نیز از ابوعبدالرّحمن سلمی خرقه گرفت و پس از آن، از علوم ظاهری کناره ­گیری نمود و حتّی کتابهایش را در خاک کرد و بر سر آنها درخت کاشت و آنگاه به ارشاد مریدان روی آورد.[6]

ابوسعید، برخلاف صوفیان دیگر، چندان اهل سفر و سیر و سیاحت نبود. از جمله سفرهای معدود او یکی سفر به سرخس جهت تحصیل بود و دیگری سفر به آمل جهت دیدار ابوالعبّاس قصّاب که یک­سال نیز در خانقاه او اقامت گزید. علاوه بر آن، سفرهای کوتاهی به چند شهر خراسان، از قبیل قاین، خرقان و بسطام داشت.[7]

یکی از وقایع جالب توجّه زندگی ابوسعید، دیدار او با ابن سینا است.[8] بر طبق روایات بین این دو مکاتباتی هم صورت گرفته که برخی نمونه­ های آن باقی است.[9] از دیگر ملاقات های جالب توجّه او، دیدارش با ابوالحسن خرقانی است.[10]

ابوسعید در دوران محمود و مسعود غزنوی دارای شهرت بسیار و مریدان فراوان بود، اما به جهت تندروی­ هایش مخصوصاً در وجد و سماع و خواندن شعر، مورد خشم علما و فقهای روزگار خود قرار می ­گرفت. حتّی صوفیان معتدلی چون قشیری هم قادر به تحمّل روش طریقتی او نبودند.[11] در حقیقت، ابوسعید را «نخستین کس از پیشروان تصوّف [می ­دانند] که شعر فارسی را برای تعلیمات خود پذیرفته» است.[12]

محقّقان ابوسعید را «در تاریخ اندیشه­ های عرفانی، در صدر متفکّران این قلمرو پهناور به شمار» می ­آورند[13] و معتقدند که افق دید او در عالم ادیان بسیار وسیع بود تا جایی که حدّ و مرزی برای آن نمی ­شناخت.[14] طریقۀ او را در تصوّف نزدیک به شیوۀ فلاسفه و نوافلاطونیان می­ دانند و برخی معتقدند که از حکایاتِ مربوط به او چنین برمی ­آید که در شریعت نیز اهل رخصت و مسامحه بوده است.[15]

از ابوسعید، آثار مکتوب باقی نمانده، اما رباعیاتی را به او نسبت می­ دهند که گاه به شاعران دیگر نیز منسوب است و صحّت انتساب آنها به وی محلّ تردید فراوان است.[16]

ابوسعید ابوالخیر در چهارم شعبان 440 هـ .ق. در میهنه درگذشت. مدّت عمر او در اسرارالتوحید هزار ماه تمام یعنی هشتاد و سه سال و چهار ماه ذکر گردیده است.[17]

(برگرفته شده از کتاب: شمس عارفان، نوشته سرکار خانم دکتر فاطمه محمدی  عسکرآبادی)

[1] . محمّدرضا شفیعی کدکنی، مقدمه حالات و سخنان ابوسعید، ص7.

[2] . همان، ص 8.

[3] . عبدالحسین زرّین کوب، جستجو در تصوّف ایران، ص 61.

[4] . محمّدرضا شفیعی کدکنی، مقدمه حالات و سخنان ابوسعید، ص 8 . و عبدالحسین زرّین کوب، جستجو در تصوّف ایران ، ص61.

[5] . محمّدرضا شفیعی کدکنی، مقدمه حالات و سخنان ابوسعید، ص 8.

[6] . عبدالحسین زرّین کوب، جستجو در تصوّف ایران، صص 61-62.

[7] . محمّدرضا شفیعی کدکنی، آنسوی حرف و صوت (گزیدۀ اسرارالتوحید)، صص 15-16.

[8] . محمّدبن منّور میهنی، اسرارالتّوحید، ج1، ص194.

[9] . عبدالحسین زرّین کوب، ارزش میراث صوفیه، ص 67.

[10] . فریدالدّین عطار نیشابوری، تذکرة الاولیاء، ص 805 . و محمّدبن منّور میهنی، اسرارالتّوحید، ج1، ص45.

[11] . عبدالحسین زرّین کوب، ارزش میراث صوفیه، ص 94.

[12] . سعید نفیسی، سرچشمة تصوّف در ایران، ص 53.

[13] . محمّدرضا شفیعی کدکنی، مقدمه حالات و سخنان ابوسعید ابوالخیر، ص 7.

[14] . سیدمحمّد دامادی، ابوسعید نامه (زندگی نامۀ ابوسعید ابوالخیر)، ص 32.

[15] . عبدالحسین زرّین کوب، ارزش میراث صوفیه، ص 67.

[16] . همو، جستجو در تصوّف ایران، ص 62.

[17] . همان، ص 61.

نوشتن دیدگاه